نمیتوان «آلاحمد» را نادیده گرفت!
حسن اصغری
کتابی دارم با عنوان «کالبدشکافی 20داستان» که در آنجا یکی از داستانهای جلال آلاحمد را تفسیر و تأویل کردهام. به شخصه بسیاری از داستانهای کوتاه آلاحمد را میپسندم و بهنظرم، داستانهایی خوشساخت و سنجیده و قویاند. بهطور مثال «شوهر آمریکایی»، «جشن فرخنده» و بسیاری از داستانهای کوتاه دیگر، در دورهای که آلاحمد کار میکرد، به خوبی درخشید. آثار آلاحمد تکنیکی است؛ یعنی بهاصطلاح از شیوه داستاننویسی نو به درستی استفاده کرده و سود جسته است. بعضی از آثار کوتاه او مانند «بچه مردم» فوقالعادهاند. در کتاب خودم نیز همین داستان را مورد تفسیر و تأویل قراردادهام. داستان «بچه مردم» زبان شستهرفته و پاکیزهای دارد و هم ساختار و صناعت داستان قابلتحسین و تمجید است. بسیاری از مخاطبان ادبیاتداستانی ما میدانند که آلاحمد دارای سبک منحصربهفرد خودش است. یعنی در عرصه داستاننویسی عنصر زبان برای او بسیار حائزاهمیت است و نویسندهای است که به زبان فارسی مسلط است. خودش در جایی نوشته و گفته که «گلستان سعدی را بیش از یکصد بار بازخوانی کردهام»، یا فرضاً «سفرنامه ناصرخسرو» را و... او عشق و علاقه وافری به زبان کلاسیک فارسی داشت. در نثر خودش به میزان بالایی از زبان آرکائیک بهرهگرفت. بهویژه در «سنگی بر گوری» که نوشتن نثر ویژهای را در آن اثر پیش گرفته است. به نظرم جلال یکی از سرآمدان داستاننویسی معاصر دهه40 ایران به شمار میرود. آثار بلند آلاحمد قدری با دیگر آثارش متفاوت است. «نون و قلم» او اثر خاصی است اما داستان «نفرین زمین» برای من جاذبه چندانی نداشت. او بیشتر تم یا جانمایههای سیاسی حاد را در چنین آثاری پیش میگرفت که گاهی توی ذوق میزد. اما داستانهای کوتاهش را که بهنظرم با تکنیک مدرن کار کرده و پیش آمده، بسیار دوست میدارم و البته زبان داستانیاش نیز غنی است. از نظر من جلال آلاحمد در دهههای30 و 40داستاننویس قدرتمند و طرازاولی است. مجموعه داستانهایی دارد که سیاسی است. در دورهای مجموعهای از داستانهای کارگری نوشت و چاپ کرد. کارهای کوتاه اولیه او که سالهای 1332و 1333 چاپ کرد، موضوعش تماما سیاسی بود و البته ساختار داستانها در آن مقطع قدرت و جانمایه داستانهای بعدی را ندارد اما بعدها که با ادبیات مدرن فرانسه آشنا شد و سلسلهای از آثار نویسندگان بزرگ جهان را ترجمه کرد، بیشتر با داستاننویسی آشنا شد و این آشنایی با ادبیات و زبان فرانسه و بالطبع، ادبیات مدرن اروپا در آثار کوتاهش نیز هویداست. در یک کلام بهنظرم در دهههای 30و 40، جلال آلاحمد، نویسنده قدری است و نمیتوان او و آثارش را نادیده گرفت.